و با سرعت بلند شدم تا به پیش منبع نوری که از ان به این دنیا امده بودم برگردم زیرا هوا داشت کم کم به رنگ بنفش متمایل میشد و میتوانستم حدس بزنم که شب در راه است.وبرای این که در تاریکی شب نوری برای روشنی داشته باشم باید به انجا میرفتم اما هرچه گشتم چیزی پیدا نکردم کل ان جنگل و بیشه زار را گشتم ولی هیچی نبود بعد ازکلی پیاده روی ان هم بدون کفش واقعا خسته شدم
براي نمايش ادامه اين مطلب بايد عضو شويد !
اگر قبلا ثبت نام کرديد ميتوانيد از فرم زير وارد شويد و مطلب رو مشاهده نماييد !